- رخت بربستن
- کنایه از لوازم سفر را گرد آوردن و به هم بستن، آمادۀ سفر شدن
سفر کردن
مردن
معنی رخت بربستن - جستجوی لغت در جدول جو
- رخت بربستن ((~. بَ بَ تَ))
- آماده سفر شدن، مردن، درگذشتن
پیشنهاد واژه بر اساس جستجوی شما
کنایه از سفر کردن باشد
گرد آوردن و بستن لوازم سفر، سفر کردن
کنایه از لوازم سفر را گرد آوردن و به هم بستن، آمادۀ سفر شدن، سفر کردن
مردن، رخت بربستن
مردن، رخت بربستن